وبلاگ

ادبیات مقاومت «ادبیات دفاع از خود» است

پژوهشگر ادبیات مقاومت گفت: اگر فشار این کمّی‌گرایی از روی ادبیات مقاومت برداشته شود و از وضعیت گلخانه‌ای خارج شود و سیر طبیعی خود را بپیماید، در محتوا و روش آن‌قدر ظرفیت و قابلیت دارد و آن‌قدر توان‌مند است که بتواند در میان سایر آثار ملی، حتی یک سر و گردن بالاتر، به رشد خود ادامه دهد.

سرویس میهن و مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): مائده مرویان حسینی؛ ژانر ادبیات مقاومت در جهان امروز در واکنش به رویدادهای تاریخی مانند استبداد داخلی و تهاجم خارجی، در قالب‌های مختلفی شامل شعر، داستان، خاطره‌نگاری و زندگینامه تولید می‌شود. این آثار اطلاعاتی درباره دوره‌های مختلف جامعه ارائه می‌دهند و ثبت وقایع تاریخی را ممکن می‌کنند. بررسی‌ها نشان می‌دهد در سال‌های اخیر تولید این آثار عمدتاً بر تعداد متمرکز بوده و بخش زیادی از آثار منتشرشده، با هدف افزایش کمیت منتشر شده‌اند. نتیجه این روند، کاهش دیده شدن نمونه‌های متمایز و برجسته در میان تعداد زیاد کتاب‌هاست. همچنین برخی آثار به تکرار موضوعات و الگوهای پیشین پرداخته‌اند. کارشناسان معتقدند در صورتی که تولید آثار ادبیات مقاومت از تمرکز صرف بر کمیت خارج شود و روند طبیعی انتشار را طی کند، امکان ایجاد آثار با گستره مخاطب وسیع‌تر و ثبت دقیق‌تر وقایع فراهم می‌شود. اصلاح سیاست‌های حمایتی و توجه به فرآیند انتشار می‌تواند زمینه بررسی و ارزیابی بهتر آثار را فراهم کند.
درباره کمیت و کیفیت آثار ادبیات مقاومت در دهه‌های اخیر و تاثیر آن در تقویت هویت ملی گفت‌وگویی با نصرت‌الله صمدزاده، پژوهشگر و نویسنده ادبیات مقاومت؛ انجام دادیم.

 

به نظر شما ادبیات مقاومت چه نقشی در حفظ و تقویت هویت ملی ایفا می‌کند؟
یکی از چالش‌های این حوزه موضوعی، نبود تعریف واحد درباره ادبیات مقاومت یا ادبیات پایداری است. بنابراین ممکن است همه کسانی که آن را به کار می‌برند یک معنا را دریافت نکنند. پس ابتدا لازم است که آن را تعریف کنیم یا حداقل منظورمان را ادبیات مقاومت بیان کنیم. از منظر اکثریت کارشناسان، ادبیات مقاومت، واکنش ادبیات در قبال دو گونه رویداد تاریخی در یک کشور است یکی استبداد داخلی و دیگری تهاجم بیگانه. این واکنش به دو صورت «ادبیات خلاق»، همچون شعر و داستان، و «ادبیات مستند»، همچون خاطره‌نگاری‌ها و زندگینامه‌نویسی خلق می‌شود. توجه می‌کنید که من نوع دوم، یعنی مستندنگاری‌ها را هم در زمره ادبیات حساب کرده‌ام.

با این مقدمه راحت‌تر می‌توانم به سوال شما پاسخ بدهم چرا که متوجه می‌شویم ادبیات مقاومت در واقع «ادبیات دفاع از خود» است، خود ملی و جامعه‌ای که هویت ما را تشکیل داده است. چرا که هر دو مسئله استبداد داخلی و تهاجم بیگانه، در کوتاه مدت و بلند مدت در از بین بردن «هویت ملی» نقش اساسی دارند. در استبداد داخلی، با صدمه زدن به نمادهای هویت‌بخش انسانی، که فقط در دموکراسی و آزاداندیشی امکان رشد پیدا می‌کنند؛ و در تهاجم بیگانه، در قبال از بین بردن مرزهای جغرافیایی، حاکمیت ملی و فرهنگ و اندیشه بومی.

 

آثار ادبی مقاومت چه تأثیری بر روحیه فردی و اجتماعی داشته‌اند و آیا توانسته‌اند ارزش‌های مقاومت را در ذهن نسل‌های جدید نهادینه کنند؟
در خصوص تأثیرگذاری ادبیات و هنر بر روحیه فردی و اجتماعی، باید گفت نسبت به انواع ادبیات و هنر درجات مختلفی دارند. یکی کمتر، یکی بیشتر. برخی فوری، برخی در طولانی‌مدت. برخی تهییجی، برخی عمیق و عاقلانه تاثیر می‌گذارد. مثلاً در این تأثیرگذاری هنر فیلم و سینما از همه اینها جلوتر و تأثیرگذارتر است، یعنی اقتباس سینمایی از آثار ادبی، حرف اول را در تأثیرگذاری عمومی دارند. با این حال چون سؤال شما صرفاً روی ادبیات متمرکز است باید بگویم مسلم است که اگر سرانه مطالعه در کشور ما مناسب باشد، که متأسفانه نیست، همه گونه‌های ادبی و در اینجا «ادبیات مقاومت» بر روحیه فردی و اجتماعی تأثیرگذار خواهند بود و به همان نسبت می‌تواند ارزش‌های درونی‌اش را، همچون روحیه ایثارگری، تاب‌آوری در برابر مشکلات، عناصر هویت‌ساز همچون وطن‌دوستی، تکریم قهرمانان و امثال اینها را در ذهن و دل مخاطب تقویت کنند. اینکه اکنون چقدر اینها در دل و جان ملت ما وجود دارند، نیازمند یک پیمایش علمی است که متأسفانه در کشور ما، درباره ادبیات چنین پیمایش‌هایی انجام نمی‌شود.

 

 

ادبیات مقاومت گاهی به شعارزدگی یا تکرار کلیشه‌ها متهم می‌شود. به نظر شما چگونه می‌توان این ادبیات را از دام شعارها بیرون آورد و به روایت‌هایی، ماندگار و حتی جهانی ارتقا داد؟
ادبیات مقاومت جاری در وضعیت معاصر ایران، عموماً معطوف به رویدادهای معاصر کشورمان، همچون انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دفاع برون‌مرزی (مشهور به مدافعان حرم) و اخیراً هم جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران است. در این میان، آثار منتشره جنگ ایران و عراق، که به دفاع مقدس هم مشهور است، به لحاظ کمی و کیفی رشد فزاینده‌ای داشته است. اکنون بیش از ۳۰ هزار عنوان کتاب در این خصوص منتشر شده که حدود ۸۰ درصد آن را به ادبیات خلاق و مستند اختصاص دارد. این رشد کمی و کیفی، به‌ویژه در میان مستندنگاری‌ها، به‌گونه‌ای بوده است که می‌توان گفت تعدادی از کتاب‌های پرفروش ملی به این آثار اختصاص دارد.

به سبب هم‌سو بودن این ادبیات ملی با منویات حاکمیت، متاسفانه حمایت‌هایی که از آن صورت گرفته است عموماً (البته نه همگی) ناشیانه، کمی‌نگر و بدون مطالعه بوده است که باعث شده اتهاماتی نظیر شعاری و کلیشه‌ای شدن بدان نسبت داده شود که اتهامات درستی هستند و آثار ضعیف این حوزه موضوعی که به لحاظ تعداد، قابل توجه هستند، باعث شده آثار تأثیرگذار هم از این رویه آسیب ببینند.

در سال ۱۴۰۲ و در بیست و یکمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس، که دبیر علمی جایزه بودم، از میان ۲۰۰۲ عنوان کتابی که با سال نشر ۱۴۰۱ بررسی شد، تنها ۴۲۴ عنوان «کتاب خوب» بودند، در آن بررسی‌ها، کتاب خوب کتابی بود که ارزش انتشار داشته باشد. منظور کتاب شاخص و ممتاز نیست. این کمی‌گرایی افراطی، که شکر خدا با تأثیرگذاری انتقادات برخی مصلحان، امروزه کمتر شده است، در کوتاه مدت و طولانی مدت، به وجهه ادبیات مقاومت و پایداری لطمه جبران‌ناپذیری زده و خواهد زد. ما تلاش کردیم که سیاست‌گذاران را متوجه آن کنیم اگر سالانه ۴۰۰ عنوان کتاب، حتی نصف آن یعنی ۲۰۰ عنوان یا حتی کمتر از اینها، کتاب خوب و تأثیرگذار در حوزه موضوعی دفاع مقدس به چاپ برسد به‌گونه‌ای که خوانده شوند و در میان کتاب‌خوانان بچرخند، بخش تولیدات فرهنگی مأموریت خود را انجام داده است.

معتقدم اگر فشار این کمی‌گرایی از روی ادبیات مقاومت برداشته و از وضعیت گلخانه‌ای خارج شود و سیر طبیعی خود را بپیماید، در محتوا و روش آن‌قدر ظرفیت و قابلیت دارد و آن‌قدر توان‌مند است که بتواند در میان سایر آثار ملی، حتی یک سر و گردن بالاتر، به رشد خود ادامه دهد چنانچه از حاصل آن، شاهد آثار تأثیرگذار و ماندگار ملی و جهانی باشیم. البته به نظرم، برخی از آثار منتشر شده این حوزه موضوعی و نویسندگان شاخص آن در این مسیر تأثیرگذاری و ماندگاری قرار دارند، اما متاسفانه گرفتار تصویرسازی‌های منفی رسانه‌ای هستند که بهانه‌اش همین هم‌نشینی با آثار ضعیف و ناکارآمد است.

 

برای توسعه و گسترش ادبیات مقاومت چه اقداماتی لازم است؟ چه نقش‌هایی را نویسندگان، نهادهای فرهنگی و رسانه‌ها باید ایفا کنند؟
نهادهای زیادی در این رابطه فعال هستند، اما عموماً مدیریت نامناسب و ناکارآمدی بر آنها اعمال می‌شود و ماندن آنها طی سال‌ها بر این وضعیت، بدنه‌شان را از کارشناسی‌های لازم تهی کرده و باعث رشد گروه‌های منفعت‌طلب در آنها شده است. معتقدم اگر توانستیم امور اقتصادی را از دست رانت‌ها و باندها رهایی دهیم که مثل زالو به بدنه معیشت مردم چسبیده‌اند و نمی‌گذارند اقتصاد کشور هوایی بخورد، حوزه فرهنگ را هم می‌توانیم نجات دهیم. فرهنگ هم دقیقاً چنین وضعیتی دارد و برای آن چنین اتفاقی افتاده است اما رشد آن متصل به معیشت مردم است. نظارت ضعیف و ناکارآمد دولت و حاکمیت، و توجه افراطی آن به مسائل حاشیه‌ای مزید بر علت شده است.

دانش مدیریت و سیاست‌گذاری فرهنگی، می‌تواند در این زمینه به ما کمک شایانی بکند. پایه امور فرهنگی، اقتصاد مردمی است. شایسته است حاکمیت تلاش کند جامعه بدان سو حرکت کند. با قاطعیت می‌گویم اگر مردم دست در جیب خود کردند و کتابی را خریدند و این کنش، تبدیل به رویه زندگی آنها شد، فرهنگ متصل به آن کتاب هم زنده خواهد ماند. بنابراین اگر تمام برنامه‌ریزی‌های فرهنگی ما، به سمت نقش‌پذیری آزادانه اقتصاد در فرهنگ باشد، می‌توان به امروز و آینده ادبیات متصل به آن هم امیدوار بود.

در این میان، پژوهشگران، نویسندگان و اصحاب رسانه به نقش خود به‌خوبی آگاه هستند و می‌دانند که باید نسبت به زندگی و زمانه مردم کشور عزیزمان ایران متعهد باشند و آینه‌دار این زندگی باشند و در سختی‌ها، با آثار تأثیرگذار و امیدبخش به دادشان برسند و در التیام آلام‌شان هنرمندانه بکوشند و تفکر انتقادی را در میان‌شان جاری بکنند و اندیشیدن را در جامعه نهادینه نمایند و خیراندیشی، انسان‌دوستی و فداکاری را ارج بنهند و نگذارند مفاهیم غیرانسانی جایگزین آنها شود.

 

 

شما ترجمه آثار ادبی مقاومت ایران به زبان‌های دیگر را تا چه حد در معرفی تاریخ و هویت ملی ایران مؤثر می‌دانید؟ به نظر شما چه چالش‌ها و فرصت‌هایی در این مسیر وجود دارد؟
اکنون معنا و مفهوم ارتباط فرهنگی تغییر کرده است. در آینده با استیلای هوش مصنوعی، این وضعیت کاملاً منقلب خواهد شد. در این میان، بخش اندکی از ارتباطات فرهنگی به ترجمه مستقیم آثار مرتبط می‌شود، تأثیرگذاری شبکه‌های اجتماعی، با تولید محتواهای مؤثر از همان کتاب‌ها، تولید فیلم و سریال، شعر و موسیقی، حتی هنرهای تجسمی، در کنار آثار ادبی می‌تواند به تأثیرگذاری‌های بیشتری دامن بزنند.

برداشت من این است که بعد از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، جهان بیش از پیش نسبت به ایران و ایرانی حساس شده است و اشتیاق به شناخت فرهنگ و ادب و هنر ایرانی فزونی یافته است. برای نقش‌پذیری در این فرصت‌ها، آیا ما زمینه آن را فراهم کرده‌ایم که این فرهنگ را، به‌ویژه «فرهنگ اصیل پایداری ایرانیان» را بتوانیم معرفی کنیم یا هنوز گرفتار دعواهای صد من یه غاز هستیم؟

بله، اکنون فرصت مناسبی برای ماست آیا ما خواهیم توانست از این فرصت استفاده کنیم؟ از طرفی باید زمینه‌های این ارتباط فرهنگی در کشور ما به‌وجود آمده باشد و از طرف دیگر نماینده‌های فرهنگی ما، یعنی همان دیپلمات‌های فرهنگی، کارشان را بلد باشند. آیا رایزن‌های فرهنگی ما در کشورهای مختلف هم چنین دیدگاهی دارند؟ آیا سیاست‌گذارهای ما در فضای دیپلماسی فرهنگی هم چنین رویکردی دارند؟ آیا تصمیم‌گیران ما در حوزه‌های حمایتی در خارج کشور همچنین نگاهی دارند؟ نمی‌دانم. از آنجا که هیچ تحرکی در این خصوص نمی‌بینم خوش‌بین نیستم.

سبد خرید

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش